لحظه ی دیدار نزدیک استῳباز من دیوانه ام،مستمῳباز می لرزد دلم،دستمῳباز گویی درجهان دیگری هستمῳهای! نخراشی به عقلت گونه ام را تیغῳآی! نپریشی صفای زلفکم را دستῳآبرویم را نریزی دلῳآی نخورده مستῳلحظه ی دیدار نزدیک است.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 190 | administor |
![]() |
0 | 160 | administor |
![]() |
0 | 242 | administor |
![]() |
0 | 175 | administor |